ساعت به نیمه شب نزدیک
ماه از پنجره نور میپاچد به تاریکی
حسی شبیه خواب مرا میکِشد به تخت
سرم فشرده به بالشت
هزار خاطره پنهان زیر پتو
مرا میرساند به بیخوابی
دلپیچه بیخوابی مرا میکشاند به تو
و شب این مزرعه حاصلخیز خیالها.
تصور میکنم تو بیدار باشی لم داده روی آن کاناپه قهوهای غرق در خیال هر آنچه غیر من
گمان میکنم فراموش شدن دردیست که نمیکُشد اما هیزم آتشی میشود برای سوزاندن آنکس که فراموش نمیکند.)
نویسنده( طناز قیاسی)
درباره این سایت